شکسته وارم و دارم دلی درست هنوز وفا نگر که دلم پایبست توست هنوز
به هیچ جام دگر نیست حاجت ای ساقی
که مست ِ مستم از آن جرعهی نخست هنوز
چنین نشسته به خاکم مبین که در طلبت
سمند همت ما چابک است و چست هنوز
به آب عشق توان شست پاک دست از جان
چه عاشق است که دست از جهان نشست هنوز
زِ کار دیده و دل سایه بر مدار امید
گلی اگرچه ازین اشک و خون نرست هنوز
ه.الف.سایه(هوشنگ ابتهاج)
درست ِ شکسته
,هنوزبه ,درست ,شکسته ,سایه ,ِ , ,که دست ,است که ,عاشق است ,چه عاشق
درباره این سایت